سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

می دانم که برترین توشه رهرو به سوی تو، اراده استواری است که با آن تو را برمی گزیند و اینک، قلبم با اراده ای استوار با تو رازگویی می کند. [امام کاظم علیه السلام ـ در دعایش زمانی که او را به سوی بغداد می بردند ـ]

مهر7
سه شنبه 85/12/22 ::  ساعت 3:13 عصر

همراهان صمیمی سلام
میگویند روزی مرد عارفی  شب هنگام از کنار خانه ای میگذشت. دید در خانه باز است و خانه تاریک است و چندین زن و مرد و بچه در حیاط  خانه روی زمین نشسته اند و به آسمان خیره شده اند. مرد عارف با کنجکاوی دلیل این انتظار در تاریکی و سکوت وهم انگیز را پرسید. صاحب خانه گفت که همه اهل خانه منتظرند تا بزرگمردی از بیرون بیاید و روشنایی و شور و هیجان را به خانه آنها بیاورد.
مرد عارف با تعجب قدم به خانه گذاشت و کنار صاحب خانه گوشه دیوار روی زمین نشست و از او خواست تا وسط حیاط آتشی روشن کند و از زنان خانه بخواهد در هر اتاق چراغی بیفروزند، سماوری جوش آورند و شامی بپزند تا دسته جمعی بخورند.
مرد عارف بیکار روی زمین نشسته بود و این اهل خانه بودند که هر کدام به کاری مشغول شدند و ساعتی بعد آن خانه تاریک و وهم انگیز به یکی از شادترین خانه های محله تبدیل شد.
در این هنگام مرد عارف لبخندی زد و گفت " ببینید عزیزان! من از همان لحظه ای که وارد این خانه شدم در گوشه این دیوار نشستم و تکان نخوردم. این خود شما بودید که باعث شدید این خانه سرد و تاریک و بی روح، این چنین رونق و شور و هیجان به خود ببیند. پس چرا بی جهت منتظر بودید تا از بیرون کسی بیاید. آی بزرگی که منتظرش بودید خود شمایید. پس از این به بعد دیگر وقت خود را در تاریکی به انتظار آمدن برکت و روشنایی از بیرون هدر ندهید و روزهای نو زندگی خود را، خودتان مبارک گردانید.!"
به هر حال ایام نوروز است و همه به هم روز نو را تبریک می گویند. اما هیچ کس نمی گوید این مبارک شدن روز نو را چه کسی باعث می شود. گویی همه منتظرند تا چیزی شبیه بابانوئل یا عمونوروز از راه دور بیاید و با خودش بسته های شادی را هدیه بیاورد. اما اگر عمونوروزی نیامد چی؟! اگر مادربزرگ پیری نبود که چند روز مانده به نوروز شروع به خانه تکانی کند و با باز کردن عمدی در و پنجره ها گرمای بخاری را کم رمق کند و همه را از رختخواب گرم بیرون بیاورد و به تقلا وادارد و اگر پدربزرگی نبود که روی درست کردن سفره هفت سین حساس باشد، چه؟
عزیزان دل! خدار رفتگان همه شما را بیامرزد. خاطرم هست که پدر مرحومم بیست روز مانده به عید با توسل به چنین اندیشه ای کل خانه را غرق در شادی و شور می ساخت. سبزه های زیبا و ظریفی را به نام هر یک از فرزندانش پرورش می داد و برای دل ما هر روز چون کودکی از آن مراقبت می کرد.
واین گونه بود که به خاطر آن ریزبینی های هنرمندانه، آن روزهای شگفت انگیز عید، هرگز فراموشمان نمی شد. اما آیا هم اکنون که آن بزرگواران در میان ما نیستند و از نعمت وجودشان بی نصیب مانده ایم جان تر ها باید قید شادی و شور و شکوه بهار و نوروز را بزنند و روزهای سال نو را در تاریکی و سردی و بی روحی روزهای عادی سپری کنند!؟ در این صورت چه کسی تضمین می کند که روزهای نو سال جدید پر برکت و مبارک باشد و اصلا در این شرایط که هیچ کس برای مبارک ساختن روز نو تلاشی نمی کند عبارت " نوروز مبارک " چه معنایی می تواند داشته باشد؟
در حقیقت هر روز نو در زندگی شما باید مبارک و پر برکت باشد. اما انتظار نداشته باشید که این برکت به زور خودش را ئارد دل و روح و حریم شما کند. خود شما هم باید هشیارانه تقلایی کنید و خودی نشان دهید، نه تنها برای خانواده خود بلکه برای دیگران. به عنوان مثال اگر می بینید عزیزی مشکل مالی دارد در قالب عیدی یا هر شکل دیگری که آزرده نشود به او حتی الامکان کمک کنید تا او هم شادی را، هم پای شما تجربه کند. یا اگر میبینید کسی به دلایلی نمی تواند به دید و بازدید شما بیاید، شما نزد او بروید. تنها وقتی همه شاد باشند و رضایتمندی و شوق در وجود همه جریان داشته باشد، برکت جاری می شود و مبارک بودن معنا پیدا می کند.

 


¤ نویسنده: نجمه صادقی آرانی



3لیست کل یادداشت های این وبلاگ


خانه
مدیریت وبلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه

:: کل بازدیدها :: 
3142

:: بازدیدهای امروز :: 
6

:: بازدیدهای دیروز :: 
0


:: درباره من :: 

مهر7

:: لینک به وبلاگ :: 

مهر7

:: اشتراک درخبرنامه ::